علی جون حالا ایزان خودش یه پا شیطون بزرگه

...
----- @ ----- @ ----- @ -----عکس هایی که مجری آمریکایی از ایران گرفتریک استیوز مجری شبکه تلویزیونی PBS آمریکا اسفندماه سال گذشته جهت تهیه یک مستند گردشگری برای شبکه
متبوع خود به ایران سفر کرد.
به گزارش عصر ایران استیوز یکی از قسمت های سری جدید برنامه جهانگردی خود با عنوان « Rick Steves’ Europe»
را به ایران و آشنایی با مردم این کشور اختصاص داده است.
استیوز به همین منظور به مدت 10 روز در ایران اقامت گزید و در این مدت ضمن مصاحبه با عامه مردم به تهیه عکس و
فیلم از نقاط دیدنی و گردشگری ایران پرداخت.
این مجری آمریکایی می گوید: " ایران، شگفت انگیزترین و جذاب ترین کشوری بوده که تاکنون از آن دیدن کرده ام."
براساس این گزارش قرار است قسمت مربوط به معرفی ایران و جاذبه های گردشگری این کشور در ماه ژانویه از شبکه PBS پخش شود.
برنامه استیوز با عنوان «Rick Steves’ Europe» که حاصل سفرهای وی به شهرهای مختلف دنیاست از جمله برنامه های
پرطرفدار در شبکه PBS محسوب می شود.
گزیده ای از تصاویر مربوط به سفر این مجری آمریکایی به ایران که از سایت شخصی وی و مجله Yes!Magazine
استخراج شده در ادامه می آید.
لطفا به بالای سمت چپ تصویر دقت کنید ... اوج اعتماد به نفس و اینکه هیچ چیز برای یک امریکایی جز افکار و تفکراتی
که خودش توسط اون دنیا را می سازه مهم نیست

... مسئله جهان وطنیه دیگه

...





!










ناگفته های سفر به ایران به روایت ریک استیوز روزنامه «سیاتل تایمز» در مطلبی به قلم «ریک استیوز»، مجری و مستندساز شبکه PBS آمریکا که سال گذشته جهت تهیه یک
مستند گردشگری به ایران سفر کرد، بخش های ناگفته ای از این سفر هیجان انگیز را بازگو کرده که در ادامه می آید:
« سال گذشته از فرودگاه آتاتورک استانبول به سمت فرودگاه (امام) خمینی تهران حرکت کردم تا یک برنامه تلویزیونی درباره ایران
را فیلمبرداری کنم.
به عنوان یک آمریکایی در همان لحظه اول و زمانی که خلبان گفت: «این هواپیما عازم تهران می شود»، متعجب شدم چرا که هیچ
کسی از سفر به ایران هراسان و مضطرب نبود.
هواپیمای پهن پیکر ما پر از ایرانیان مرفه و پولدار بود. هرچند سیما و ظاهر آنها با من فرق می کرد اما درست مثل من لباس پوشیده
و رفتار می کردند.
مشابه اکثر اوقاتی که سفر می کنم این بار نیز از مشاهده شباهت مردم به یکدیگر متحیر شدم. آرزو داشتم تصمیم گیرندگان بزرگ
جهان این فرصت را داشتند تا با چنین مردمی در یک کابین هواپیما همسفر می شدند.
حدود 30 سال پیش نیز همین مسیر استانبول به تهران را طی کرده بودم. در آن سفر سه روز در اتوبوس بودم و شاه ایران آخرین
روزهای حکومتش را می گذراند. به یاد می آورم در سال 1978 زمانی که در شهرهای ایران می گشتم با شورش های مردمی روبرو
می شدم و تصویر شاه در گوشه و کنار بازارها آویزان بود.
همچنین به خاطر می آورم که در آن زمان شکاف شدید بین فقرا و اغنیا در تهران باعث تعجب من شده بود. 23 ساله بودم
و با واقعیت هایی روبرو شده بودم که دوستانم در آمریکا از آن بی خبر بودند. معتقدم این اولین بار در زندگی من بود که از بی عدالتی
اقتصادی به خشم آمدم.
سفر استانبول – تهران این بار بسیار سریع تر از دفعه قبل انجام شد و به جای سه روز، تنها سه ساعت طول کشید. همه میادین و
خیابان های اصلی شهر که زمانی نام «شاه» بر روی آن بود اکنون به «(امام) خمینی» تغییر نام داده شده است.
در فرودگاه بین المللی (امام) خمینی تنها اثری که از شاه برجا مانده بود برخی مسافران بودند که اکثر آنها احتمالا از طرفدارانش
محسوب شده، در سال 1978 از ایران مهاجرت کرده و اکنون برای دیدار بستگان خود به این کشور بازگشته بودند.
زمانی که خلبان اقدام به نشستن در فرودگاه تهران کرد زنان شیک پوش و پولدار ایرانی روسری خود را بر سر کردند و من تازه متوجه شدم
که موهای بلند آراسته تا چه اندازه می تواند در جلب نظر مردان موثر باشد. از پنجره به بیرون نگاه کردم و مشاهده چراغ های روشن شهر
تهران من را به یاد سفرم به مکزیکوسیتی در شب انداخت. تهران بزرگ، شهری عظیم است با جمعیتی به اندازه بیش از کل جمعیت یونان.
تهران، یک شهر پرطراوت و شلوغ، پایتخت مدرن کشور محسوب می شود. این کلان شهر آکنده از دود و غبار با جمعیت 14 میلیون نفری
دارای ساختمان هایی است که تا دامنه کوه ها گسترش یافته است.
تهران مدرن به شدت من را تحت تاثیر قرار داد. سپاهیان شوخ طبع، بزرگراه های چهار بانده بدون چراغ قرمز، دیوارنوشته های مرگ برآمریکا
و لبخندهای گرم و استقبال گرم ، همگی در این شهر به چشم می خورد. ایران کشوری شگفت انگیز و پر از تضاد (پارادوکس) است.
برای شنیدن سروصداهای شهر و لذت بردن از منظره شهر بزرگ و نورانی تهران در زمان غروب آفتاب به بالکن طبقه پانزدهم هتل رفتم.
بارش برف تازه کوه های شمال تهران را سفیدپوش کرده بود.
با نگاه به پایین دریافتم که ورودی هتل شلوغ است. هتل میزبان یکی از جلسات مربوط به کنفرانس کشورهای اسلامی بود و در ورودی
پیچ در پیچ هتل، پرچم 30 کشور نصب شده بود.
یک دستگاه امنیتی اشعه ایکس به طور موقت در ورودی هتل نصب شده بود و همه بازدیدکنندگان پیش از ورود باید کیف های خود را
از آن عبور می دادند. اینکه همان دردسرهای امنیتی در ایران نیز وجود دارد برای من جالب بود چرا که ما تصور می کنیم ایران کشوری است
که باید در مقابل آن از خودمان دفاع کنیم.
در اتاق هتل یک لیوان بزرگ از آب انار را سر کشیدم و با خوردن پسته های ترش لب های خود را جمع کردم. این بهترین چیزی بود که تا به حال
خوردم بودم (من در امر پسته خبره هستم). کانال های تلویزیون اتاقم را عوض کردم: CNN، BBC و تعداد زیادی از شبکه های مذهبی که در حال
پخش برنامه برای اذان و نماز بودند.
یک کانال در حال پخش تصاویر رودخانه ای سحرآمیز بود که از میان صخره های روشن و براق عبور می کرد. کانال دیگری نیز غروب آفتاب در مکه
و خانه کعبه را نشان می داد.
در زمان خوابیدن بر روی تختخواب متوجه علامتی بر روی سقف شدم که جهت مکه (قبله) را نشان می داد. من هنوز شهر را ندیده بودم
اما به خوبی دریافته بودم که دیدار از یک نظام اسلامی یک تجربه به یادماندنی خواهد بود.»
در جایی شاهد شعارها و دیوار نوشته هایی بودم که جوانان را به سمت «خورشید تابناک شهادت» تشویق می کرد و یک دفعه نیز در حالی که
مشغول مرور کتاب های یک فروشگاه کتاب بودم زن فروشنده مقداری شیرینی به من داد. یکی از کتاب ها بسیار قابل تحسین بود و زمانی که
قصد داشتم بدون خرید هرگونه کتابی، فروشگاه را ترک کنم این زن کتاب مورد نظر را به طور رایگان به من اهدا کرد.
هرچند زبان انگلیسی دومین زبان بر روی بسیاری از تابلوها و علامت های خیابانی محسوب می شود اما یک دستخط محلی ناخوانا بر روی تابلوها
به چشم می خورد که به نظر عربی می آمد. اما به سرعت متوجه شدم که این خط در واقع به زبان فارسی است. ایرانی ها، فارسی زبان هستند
و عربی صحبت نمی کنند. وجود این اختلاف بین عربی و فارسی یک وجه تمایز بسیار مهم برای مردم ایران است. خدمه فیلمبرداری و خود من
بارها و بارها این عبارت را از مردم می شنیدیم که : "ما عرب نیستیم!"
با این حال شماره ها و اعداد، همان شماره هایی است که در جهان عرب استفاده می شود. خوشبختانه در زمان نیاز متوجه شدم که ایرانی ها از
شماره های انگلیسی نیز استفاده می کنند.
ایران یک «جامعه نقدی» است. به علت تحریم های سه دهه گذشته آمریکا، کارت های اعتباری غربی در اینجا کاربرد ندارد. نبود دستگاه های خودپرداز
(ATM) برای خارجی ها به این معنی است که ما باید پول نقد زیادی به همراه داشته باشیم و یاد بگیریم که آن را با احتیاط خرج کنیم. هر دلار
معادل 10 هزار ریال است. یک «تومان» ده ریال است، قیمت برخی کالاها به ریال و برخی دیگر به تومان است. رخت شویی هتل پیراهن من را
در ازای «20 هزار ...» شستشو داد. به نظر شما این نرخ به ریال بوده (2 دلار) یا تومان (20 دلار)؟ سکه به ندرت در ایران استفاده می شود و بانک ها
برای کمک به تسهیل تجارت اقدام به چاپ اسکناس های درشت می کنند. برای تشخیص جعلی بودن یک اسکناس کافی است شماره آن را
با انگشتان خود مالش دهید، اگر اسکناس واقعی نباشد شماره ها بر اثر گرما ناپدید خواهند شد.
مردم ایران سه تقویم مختلف را دنبال می کنند. تقویم ایرانی (شمسی) و اسلامی (قمری) برای انجام امور داخلی و تقویم میلادی (برای رابطه با جهان خارج).
دولت اسلامی، پوشش و رفتار عمومی زنان را زیر نظر دارد. مردان نیز با شدت کمتری تحت کنترل هستند. مردان کراوات پوش به ندرت دیده می شوند
چرا که آن به عنوان نشانه شاه دوستی نگریسته می شود.
آمریکایی هایی که از ایران دیدن می کنند توجه داشته باشند که همراه یک راهنمای تور یا یک راهنمای خصوصی باشند. شخص راهنما بنده را
از کیفیت مناسب رستوران هایی که در آن غذا صرف می کردم - که عموماً در هتل ها قرار داشتند - مطمئن کرد. کیفیت غذاها نسبت به سفر
قبلی ام در سال 1978 بسیار بهتر شده است.
رستوران ها به جای دستمال سفره از کلینکس استفاده می کنند. بر روی هر میز غذا یک جعبه دستمال کاغذی وجود دارد. از آنجا که
فرهنگ ایرانی ها با چای گره خورده است در وعده های صبحانه، قهوه آماده صرف می شود. ساکنان محلی به من اطمینان دادند که
آشامیدن از شیر آب خطری ندارد اما ترجیح دادم که از بطری های آماده آب استفاده کنم.
مصرف مشروبات الکلی در ایران به شدت ممنوع است و هیچگونه مشروب یا آبجو در ملاعام صرف نمی شود.
توریست های پرشمار غربی اغلب از آلمان، فرانسه، بریتانیا و هلند در ایران حضور دارند. به نظر من اگر ایرانی ها درها را به روی گردشگران خارجی
بگشایند صنعت توریسم این کشور به سرعت اوج می گیرد.
یک زمانی ما در ترافیک تهران گیر افتاده بودیم که فردی در خودرو مجاور از راننده اتومبیلی که من در آن نشسته بودم خواست شیشه های خودرو را
پایین بکشد. وی یک دسته گل تقدیم کرد و گفت: "این گل ها را به آن فرد خارجی که در صندلی عقب خودرویتان نشسته، بدهید و به خاطر ترافیک از
او عذرخواهی کنید."
... و زمانی که ایران درهای توریسم خود را باز کند تجربیاتی مثل تجربه یاد شده، ما را به این باور می رساند که مردم ایران، بزرگترین
جاذبه گردشگران خارجی هستند.»
مجری آمریکایی: ایرانی ها نمی خواهند دخترشان مثل «بریتنی اسپیرز» شود«ریک استیوز» را که خاطرتان است، همان مجری شبکه PBC آمریکا که سال گذشته جهت تهیه یک مستند گردشگری به ایران سفر کرد.
«استیوز» و تیم همراه وی در طول بیش از 12 روز اقامت در ایران به شهرهای مختلف این کشور از جمله اصفهان و شیراز سفر کردند و از
نقاط دیدنی آن همچون تخت جمشید فیلم و عکس تهیه کردند.
محصول نهایی کار که مستندی یک ساعته درباره سفر به ایران است اوایل 2009 در شبکه های تلویزیونی آمریکا به نمایش درمی آید.
«استیوز» اخیرا در جریان یک گردهمایی با حضور 450 نفر خاطراتش از سفر به ایران را مرور کرد. این گردهمایی به همت شورای امور جهانی
- یک سازمان غیرانتفاعی که هدف آن ترویج گفت و گوی جهانی است – در منطقه «بلویو» واشنگتن برگزار شد.
در این گردهمایی استیوز با نمایش عکس و اسلاید از ایران این کشور را بیشتر به مخاطبانش معرفی کرد.
به گفته استیوز این سفر در بهترین حالت ممکن صورت گرفت و البته اهداف آن نه سیاسی بلکه صرفاً گردشگری و آشنایی با روحیات و
خلقیات ایرانی ها بوده است.
وی می گوید: "مردم (ایران) احساس می کنند که به شدت از سوی رسانه های غرب مورد سوء استفاده قرار می گیرند. از این رو برایشان
توضیح دادم که هیچ گونه دستور کار سیاسی ندارم. فکر می کنم خوب است قبل از بمباران تبلیغاتی مردم آنها را بشناسید."
وی البته به محدودیت های فیلم برداری در ایران نیز اشاره کرده و به عنوان مثال گفت: "تیم فیلمبرداری اجازه نداشت از برخی مکان ها
همچون بانک ها یا بازارچه های خرید فیلم تهیه کند!"
به نوشته روزنامه «سیاتل تایمز»، شعار "مرگ بر..." در نقطه نقطه خیابان های ایران دیده می شود و یکی از اسلایدهای استیوز نیز نشانگر
یک بنر زردرنگ آویزان از یک مسجد است که بر روی آن نوشته شده: "مرگ بر اسرائیل".
با این حال استیوز که نگاهش به مسائل داخلی ایران از زاویه فرهنگی است می گوید، در این کشور شنیده که یک راننده فریاد می زده:
"مرگ بر ترافیک!"

...
تیم فیلمبرداری استیوز نیز از اظهار دوستی مردمی که در خیابان های تهران با آنها روبرو شده تحت تاثیر قرار گرفته است.
مردم با دیدن ظاهر بلوند اسکاندیناویایی استیوز جلویش را می گرفتند و سعی می کردند حدس بزنند وی اهل چه کشوری است، زمانی که
می شنیدند او آمریکایی است، شگفت زده می شدند.
استیوز به مخاطبانش می گوید: "آنها می گفتند، شما اینجا چه کار می کنید؟ و سپس می گفتند، «ما شما را دوست داریم»."
به گفته استیوز "اکثر مردم ایران خواهان آن هستند که اعضای خانواده شان با ارزش های خاورمیانه ای بزرگ شوند. گرچه تحقق این هدف
در یک نظام تحت حکومت روحانیون مستلزم ترک برخی آزادی هاست اما مسلماً آنها نمی خواهند دخترشان مانند فردی چون بریتنی اسپیرز
(خواننده آمریکایی) رشد کند."
استیوز اضافه می کند: "ایرانی ها تلاش می کنند گردشگری خود را توسعه دهند و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نیستند."
وی در پایان ابراز امیدواری کرد تلاش هایش به گفت و گوی بیشتر با ایرانی ها و درک بهتر بین رهبران دو کشور و در نهایت صلح منجر شود
"در جنگ ، آنها (رهبران) تنها بازندگان هستند و ما نمی توانیم دیگر هرگونه جنگی را تحمل کنیم."
این گزارش می افزاید: "حاضران شورای امور جهانی از شنیدن اظهارات استیوز به وجد آمدند و ابراز امیدواری کردند این برنامه ها به روابط بهتر
میان دو ملت بیانجامد."
منبع : http://www.asriran.com